هشدار برای فراموشی «زبان و ادبیات بومیان لک»
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۸۲۳۹۵
یک استاد دانشگاه بنیادیترین چالش زبان و ادبیات بومیان «لک» را خطر فراموشی آن در نسل جدید میداند و میگوید: کمرنگ شدن فرهنگها، آیینها و فقدان آموزش در اقوام ایرانی چالش جدی در مسیر بازسازی و احیای هویت ایرانی است.
به گزارش ایران اکونومیست، سعید گراوند - دانشیار دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - به مناسبت روز «نواها و آواهای ایرانی» درباره «زبان و ادبیات بومیان لک» در سخنانی اظهار کرد: زبان و ادبیات بومیان لک یکی از اصیلترین و کهنترین زبانهای ایرانی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او سپس با بیان اینکه بسیاری از تقریرات موجود پیرامون زبان و تفکر بومیان لک به تصحیحات و کمال یافتن بیشتری نیازمند است، گفت: در طرح این مباحث نباید فقط به مدارک و مستندات عینی متکی باشیم، زیرا علم و پژوهشهای زبان شناختی فقط میتواند بر اساس مدارکی در دسترس است، قلمرو محدودی را نشان دهد. بر این اساس است که مرحوم دکتر مهرداد بهار، ایرانشناس بزرگ، در کتاب «ادیان آسیایی» میگوید: «احتمال دارد علم در زمینههایی که مدارکی در دست ندارد، از شناخت بسیاری از حقایق در آن زمینهها محروم بماند. اینجاست که در تحلیل برخی از مسائل بایستی از ابزار و مکانیسم دیگری تحت عنوان تفکر و شهود استمداد بجوییم.»
این دانشیار دانشگاه در تبارشناسی زبان و ادبیات بومیان لک، گفت: بر اساس مطالعاتی که سالها در زمینه فرهنگ و ادبیات شرق و زبان هند و اروپایی داشتهام و نیز بر اساس شهودات و مکاشفههای زبان مادری و فرهنگ زیستهای که سالها در آن زندگی کردهام، شواهد کافی وجود دارد که زبان و ادبیات بومیان لک، پیوندهای معنوی عمیقی با زبانهای هند و اروپایی و اقوام بینالنهرین دارد.
گراوند گفت: در یک تحلیل حداکثری، امروزه بنیادیترین چالش زبان و ادبیات بومیان لک، خطر فراموشی آن در وجود نسل جدید است که بایستی در این زمینه فرهنگستان زبان و ادب فارسی تدابیر ملی و تازهای بیندیشند تا زبان و ادبیات بومیان و اقوام بومی در کشورمان بازسازی و احیا شود. در غیر اینصورت هویت منسجم و یکپارچه بسیاری از بومیان و فرهنگها و آیینها از میان خواهد رفت. اینجاست که آموزش در این زمینه میتواند تاثیرگذار باشد. کمرنگ شدن فرهنگها و آیینها و فقدان آموزش در اقوام ایرانی چالش جدی در مسیر بازسازی و احیای هویت ایرانی است.
منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: زبان و ادبیات بومیان لک ، دکتر سعید گراوند
منبع: ایران اکونومیست
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۸۲۳۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه ، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران - حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغه ای مهم تر از حجاب ندارد، در خطبه های این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را می توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
سپاس از آقای علم الهدی که در خطبه های نماز جمعه، اشاره ای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است! اما از آقای علم الهدی می پرسیم ماجرای بهار 1390 میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان می آوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشی های دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت 2200 متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامه ای که امروز شما بدان استناد می کنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامه ای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشی های شاهنامه می شدید و لااقل به دوستان تان می گفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشین تر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما ، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عده ای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست می گویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوش هایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری می کنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا می کنید دست به دامن ایران باستان می شوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشی های شاهنامه هم تحمل نمی شود ولی صحبت از حجاب که می شود یادتان می افتد در همان شاهنامه ای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیده های ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سال ها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوان ها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزی هایی هستند که نتیجه اش را در خیابان ها می بینند و بعد، از پلیس ها می خواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر منیژه و منیژها در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوشش هایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزن ها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدان ها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!